خبرگزاری حوزه به نقل از فکرت | بحث زنان، یکی از مباحث چالشی و مهم زمان معاصر ما است و قابل توجه است؛ چه در زمان حضرت امام که بحث زنان مطرح شده و چه در زمان معاصر ما این بحث وجود دارد. زنان جایگاه ویژهای در جامعه اسلامی دارند؛ زیرا آنها تعداد قابل توجهی از افراد جامعه را تشکیل میدهند. زنان مانند مردان در جامعه نقشی حیاتی دارند. پس زن میتواند هم علاوه بر کارهای منزل، مسئولیتهای دیگری برعهده بگیرد و کارهای متعددی را انجام بدهد. اینها گزیدهای از گفت وگو با خانم دکتر ریحانه حقانی، معاون پژوهشی جامعه الزهرا است. مشروح این گفتوگو در ادامه میآید.
* آیا سردمداران حکومت دینی انگیزه قدرتطلبی دارند؟ و برای رسیدن به قدرت از زنان سوءاستفاده کردهاند؟ شخصیت امام خمینی (ره) را با توجه به این سوال تبیین بفرمائید؟
ما برای شناخت قدرتطلبی و صحه گذاشتن بر اینکه آیا اصلاً حضرت امام (ره) واقعاً انسان قدرتطلبی بود، اولاً باید شاخصههای انسان قدرتطلب را بشناسیم و بدانیم که انسان قدرتطلب، چه ویژگیهایی دارد. ثانیاً باید مبانی اندیشهای و عملکردی حضرت امام را مورد بررسی قرار دهیم تا متوجه شویم که آیا ایشان داعیه قدرتطلبی داشتند؟ در نهایت، میتوانیم بررسی کنیم که آیا امام قدرتطلب بودند و از زنان بهعنوان ابزار سوءاستفاده کردهاند یا خیر؟
از نگاه انسانهای عام و نگاه اومانیستها و کسانی که جهانبینی این دنیایی دارند، انسانهای قدرت طلب، انسانهایی هستند که منافع شخصی، فردی و آنچه که به منفعتهای دنیایی خودشان مرتبط میباشد، با استفاده از هر راه صحیح و غلطی، آن جایگاه و قدرتی که دارند را تثبیت و تعیین میکنند. انسانهای قدرتطلب از جهت روانشناختی افرادی هستند که سعی در پنهانکردن نواقص خودشان دارند و برای آنها رسیدن به مطامع دنیایی اولویت دارد. این برخی از ویژگیهای انسانهای قدرت طلب است.
بررسی سیره و عملکرد امام نشان میدهد ایشان از سال ۱۳۴۲ که در عرصه انقلاب قدم گذاشتند، تا سال ۱۳۵۷ که با پیروزی انقلاب اسلامی همراه شد و چند سال پس از انقلاب تا سال ۱۳۶۸ رهبری جامعه اسلامی را برعهده داشتند، از جمله افرادی بودند که نسبت به فعالیتهای دنیایی و آنچه که به مظاهر دنیایی وابسته است، سازگاری نداشتند.
عملکرد امام با مظاهر دنیایی متناسب نبود. به همین جهت امام به دنبال جایگاه رهبری بهعنوان یک هدف دنیایی و اصلی، نبودند لذا جمله مشهور از حضرت امام در زمان ورود ایشان به ایران، مورد توجه قرار دارد.
امام به قیام علیه ظلم و ستم بهعنوان یک وظیفه دینی و روحانی انقلابی نگاه میکرد و با این نگاه، تلاش او به ثمر رسیده است. از نگاه امام، پیروزی انقلاب کار بزرگ و سختی نبود که شاید برخی تصور کنند که ایشان با هدف به دست آوردن رهبری جامعه اسلامی قیام کرده است بلکه نگاه امام به دنیا، مطابق با آنچه که حضرات معصومین و اولیای الهی به ما توصیه کردهاند، بود یعنی بی ارزشی دنیا.
دنیا برای حضرت امام کوچک بود، افق و جهانبینی ایشان به سوی دنیا نبود. وقتی کسی که جهانبینیاش دنیا نیست و هدف او ساختن برای آخرت باشد، چگونه میتوانیم بگوییم که این فرد قدرتطلب بوده و به دنبال این قدرتطلبی، از زنان سوءاستفاده هم کرده است؟!
بحث زنان، یکی از مباحث چالشی و مهم زمان معاصر ما است و قابل توجه است؛ چه در زمان حضرت امام که بحث زنان مطرح شده و چه در زمان معاصر ما این بحث وجود دارد. زنان جایگاه ویژهای در جامعه اسلامی دارند؛ زیرا آنها تعداد قابل توجهی از افراد جامعه را تشکیل میدهند. زنان را میتوان به چند دسته تقسیم کرد؛ برخی از زنان پیروان اسلام هستند، برخی از زنان، پیروان تمدن غرب هستند و دستهای از زنان نیز در جوامع عقبافتاده هستند و از جایگاه ویژهای برخوردار نیستند.
در این بخش، زنانی که پیرو تمدن اسلام یا تمدن غرب هستند، متأثر از جهانبینی خود، رویکردی را اتخاذ میکنند که پیروان تمدن غرب، به دلیل وجود نگاه روشنفکرانه در تمدن غربی که میخواهند ارزشهای اسلامی را منکوب کنند، جایگاه ویژه و اصیل را به زن نمیدهند. در این نگاه، زن نوعی ابزار است که برای رسیدن به تکنولوژیهای غربی مورد استفاده قرار میگیرد. اینگونه نیست که زن در تمدن غرب جایگاه ویژهای داشته باشد.
جوامع غربی به زن، یک جایگاه اصیلی را نمیدهد. آنها میگویند زنان حقوق برابر دارند؛ اما در کنار این گفتهها، غربیها مطامع خودشان را دنبال میکنند و اهداف اصلی را که در نگاه و جهانبینی غرب وجود دارد را تأمین میکنند.
در مقابل، پیروان تمدن اسلام بهویژه امام خمینی، نگاه ویژهای به زنان داشت. وقتی که حضرت امام جایگاه اسفبار زن را در جامعه میبیند و ضرورت تبیین جایگاه واقعی زنان را لازم میبیند، مبتنی بر مبانی اسلام و آموزههای دینی، بزرگداشت زن را مطرح میفرمایند.
وقتی حضرت امام روز زن را مطرح میفرماید، چند جهت را مدنظر داشتند:
• زن نقش اساسی را در مسئولیتهایی که دارد، ایفا میکند.
• زنان مانند مردان در جامعه نقشی حیاتی دارند. پس زن میتواند هم علاوه بر کارهای منزل، مسئولیتهای دیگری برعهده بگیرد و کارهای متعددی را انجام بدهد.
امام خمینی (ره) در بیانات مختلفی این مسأله را مورد توجه قرار میدهند. برای مثال در صحیفه امام، جلد ۱۴، صفحه ۳۵۵ اشاره میفرمایند که بانوان ایران، در این نهضت و انقلاب سهم بیشتری از مردان دارند. وقتی که در تربیت اشتغال دارند، باز سهم بزرگی دارند. امام خمینی (ره) در جای دیگری از صحیفه امام اشاره میفرمایند که اگر زنهای انسانساز را از ملتها بگیرند، ملتها به شکست و انحطاط خواهند رسید.
از نگاه امام خمینی، نقش، جایگاه و مسئولیت زن بسیار بالاست و میتواند جایگاه عالی داشته باشد. زن، نقش محوری را در خانواده دارد. حضرت امام قائل هستند که صلاح و فساد جوامع از زنان سرچشمه میگیرد؛ بنابراین آرامش، صلح، موفقیت و یا انحراف در جامعه از زنان در خانوادهها شکل میگیرد.
حضرت امام در عبارتی دیگر میفرمایند که زن مظهر تحقق آمال بشری هستند.
نقش دیگری که ایشان اعتقاد دارند، نقش مادری است. نقش تعلیم و تربیت ارزشهاست. تربیت صحیح از دامن مادر رقم میخورد. تربیتی که در کنار عشق و عاطفه باشد. در کنار اینها، نقشها و شئون مختلفی برای زنان وجود دارد.
حضرت امام در جای دیگری میفرمایند که زن یکتا موجودی است که میتواند از دامن خود افرادی را به جامعه تحویل بدهد که از برکات آنها یک جامعه، بلکه جامعهها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند و میتواند به عکس نیز صورت بگیرد.
در کنار مبانی فکری حضرت امام و نگاه متعالی که متأثر از آموزههای دینی حضرت امام نسبت به زنان وجود دارد، مستندات قرآنی و دینی ما نیز چنین عقیدهای را بیان میکند. زمانی که به دوران جاهلیت پیش از اسلام نگاه میکنید، میبینید هنگامی که اسلام ظهور میکند، چه نگاه، آموزهها و توصیههایی را درباره زنان دارد.
پیامبر گرامی اسلام عنوان میکنند که زن مانند مرد است؛ برابری نه به معنای یکسان بودن و عین هم بودن، بلکه آموزههای دینی ما میگویند که زن دارای شأن انسانی، جایگاه حقوقی و مسئولیتهایی است که فارغ از جنسیت است و تبعیض وجود ندارد. این برخلاف نگاه فمینیستهاست. اسلام عنوان میکند فارغ از وظایف و شئون مادری که یک زن دارد، به دست آوردن دانش بر زن و هم به صورت یکسان است.
در فضای بعثت و نزول قرآنِ جامعه عربستان، خصوصاً پیش از آن در زمان جاهلیت، ارزش زنان کمتر یا برابر با چهارپایان بود؛ اما اسلام حقوق برابر عنوان کرد. اسلام در کنار این حقوق برابر نیز اعلام کرد که زن هویت و جایگاه مستقلی دارد و در کنار مردان شریک هستند. اسلام میگوید زنان کسانی هستند که میتوانند رشد کنند، تعالی داشته باشند و پاداش هم میبرند. مرد و زن از نظر اسلام در جهت هویتی یکسان هستند.
اما با آن نگاهی که در ابتدا بر اساس تمدن غربی یا تمدن اسلامی شکل گرفت، افراد متعددی نیز مانند حضرت خدیجه، حضرت زهرا، حضرت زینب، حضرت مریم و دیگر بانوان در اسلام مطرح هستند. تمدن غربی این جایگاه اخلاقی رفیع که اسلام برای زنان در نظر گرفته بود را تعریف نکرده است.
جامعه غربی مبتنی بر این تمدن، به دنبال این است که زنان را به سمت بتپرستی و رقابت در بیحجابی و بیبندوباری سوق دهد. قصد آنها این است که جامعه مسلمانان که براساس این ایدئولوژی و مبانی اسلامی را به سمت خود بکشاند. آنها میخواهند بنیان و استحکام خانوادهها را از بین ببرند و به دنبال آن از زنان در شغلها و جایگاههای مختلف بهصورت ابزاری استفاده کند.
غرب تمام این تلاشها را میکند تا این فرهنگ در جامعه مسلمین ایجاد شود. آنها تا به امروز تلاشهای فراوانی را نیز انجام دادهاند. نگاه منحط غربی این است که بنیاد خانواده را از بین ببرند و آزادی زنان را در یک شعاری مطرح کند تا زنان را از محیط خانه بیرون بکشد و موجب سستشدن خانواده شود؛ اما امام خمینی (ره) میفرمایند که تاریخ معلم انسان است. شما باید به زنان تاریخ نگاه کنید و با استفاده از الگوپذیری از ایشان، یاد بگیرید چگونه این زنان بهترین زنان شدند و بیشترین تأثیرگذاریها را داشتهاند.
چگونه حضرت زهرا در ۹ سال زندگی مشترک با امیرالمؤمنین تلاشهایی میکند، که باعث میشود لقب امّ ابیها را از پدرشان بگیرد. ایشان از شرایطی برخوردار میگردد که در کنار همسرداری و تربیت فرزندان، به مقام امّ ابیها میرسند که پیامبر و نبی زمان، دائماً بر ایشان سلام و احترام میکند. ایشان چگونه در جایگاهی نقش دارند که مادر دو عترت میگردند؟ چه اتفاقی باعث میشود که آیه تطهیر در حق خانواده ایشان نازل میشود؟ اینها نکتههای کمی نیست.
اگر هدف حضرت امام قدرتطلبی بوده، باید شاخصههای قدرتطلبی بر فردی که قدرتطلب هست تطبیق کند. در حالی که آن شاخصهها بر عملکرد و رفتار امام خمینی (ره) تطبیق نمیکند. وقتی که تطبیق نشد، قسمت دوم سوال نیز به تبع آن منتفی میشود که امام خمینی (ره) برای رسیدن به قدرتطلبی از زنان سوءاستفاده ابزاری میکردند. در کنار اینکه امام به زنان، نگاه ابزاری نداشتهاند، هنگام مرور مبانی و افق فکری امام خمینی (ره) نسبت به زن که به برخی از آنها اشاره شد، درمییابیم که ایشان چه نگاه متعالی نسبت به زن داشتند.
امام خمینی (ره) در صحیفه امام جلد ۷ صفحه ۳۳۷ نسبت به حضرت زهرا میفرمایند: «تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا (س) جلوه کرده و بوده است. او یک زن معمولی نبود، یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان، زنی که تمام خواستههای انبیا در اوست. زنی که اگر مرد بود، نبی بود، زنی که اگر مرد بود، به جای رسولالله بود.»
در کنار این سخنان امام خمینی، رهنمودهای ایشان به زنان و سخنانی که ایشان نسبت به زنان داشتند و اندیشههای امام نیز نسبت به جایگاه، حقوق زنان و راههای عزتمند شدن آنان وجود دارد. وقتی صحیفه را ملاحظه میکنیم کلمات بسیار ارزشمندی که از ایشان وجود دارد گواهیدهنده این اندیشه و مبنا است.
امام خمینی (ره) در جایی میفرمایند که ما میخواهیم زن به مقام والای انسانیت برسد. زن باید در سرنوشت خود دخالت داشته باشد. ایشان در جای دیگری میفرمایند اسلام شما را میخواهد از این ملعبهای که میخواهند شما را ملعبه قرار دهند، نجات دهد و اسلام میخواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند.
چگونه میتوان این مبانی را با قدرتطلبی و سوءاستفاده کردن از زنان توجیه کرد؟ امام در جایی میفرمایند ملتی که شهید در راه اسلام دارد، هم از بانوان دارد و هم از مردان. امام در جای دیگر میفرمایند که ما مفتخریم که بانوان و زنان، پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی، اقتصادی و نظامی حاضر و هم دوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی انسان و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.
وقتی که دیدگاههای مختلف امام درباره مسائل زنان بررسی میشود، متوجه نگاه استراتژیکی ایشان ناظر به نقش مهم زنان میشویم؛ نه آزادیهای ظاهری مبتنی بر تمدن غربی. پس کسانی که درک نادرستی از اسلام دارند و کسانی که میخواهند آن جامعه و تمدن منحط غربی به جامعه اسلامی سرایت کند، این شبهات و اینگونه موارد را ذکر میکنند.
* چرا جامعه اسلامی از معضلات اجتماعی مانند قتل، طلاق، فرار زنان و دختران از خانه رنج میبرد و چرا حاکمیت اسلامی در اجرای اخلاقیات در جامعه ناتوان است؟
عالم، عالم دنیاست. عالم دنیا، عالم تزاحمات میان حقوق، امیال انسانی و آرزوهایی است که انسانها دارند. تفاوتهایی میان سطوح فردی و اخلاقی افراد وجود دارد. فردی مانند پیامبر گرامی اسلام در این عالم دنیا به بالاترین مرحله انسانیت میرسد و بالاتر از فرشتگان قرار میگیرد؛ فردی هم میتواند به پایینترین سطح انسانی در این دنیا برسد و حتی کمتر از چهارپایان شود. به هرحال این عالم، عالم دنیاست و انسانها در این عالم دنیا فعالیت و تلاش میکنند که امیال، آرزوها و تزاحمهایی میان اهداف و مقاصدشان به وجود میآید را کنترل کنند.
با توجه به آن سطح معرفتی، تقوایی، دینی و هر آنچه که وجود دارد، تفاوتها و کنشهایی در جامعه بروز و ظهور داده میشود. هر چقدر سطح تقوای برگرفته شده از آموزههای اسلامی کمرنگتر باشد، خطاها و نکتهها بیشتر میشود؛ اما این به آن معنا نیست که ما این عیب و ایرادی که توسط افراد اتفاق میافتد را بگوییم ناظر به این است که جامعه اسلامی این گونه است؛ خیر. جامعه اسلامی مبانی محکم و اصیلی دارد که اگر به آنها عمل بشود، مدینه فاضله شکل میگیرد؛ بنابراین خردهای به اصول و چارچوبی که جامعه به عنوان قید اسلامیتی که مطرح است، گرفته نمیشود، بلکه باید افراد و رکن دیگری که در این جامعه هستند و آحاد مردم را شکل میدهند، آن اصول را رعایت کنند.
نکته دیگر درباره افرادی است که مسئولیتهایی برعهده دارند. رکن دوم جامعه این است که اگر افراد کارها و مسئولیتهای خود را به درستی انجام ندهند، اتفاقاتی رقم میخورد. اگر فردی در ازدواج خود، شناخت درست و تحقیق صحیحی نداشته باشد، ممکن است به طلاق منجر شود. اگر سطح تقوای کسی پایین بیاید ممکن است مرتکب قتل شود. افراد با سطوح معرفتی و تقوایی که در جامعه دنیایی با آن گستره وجودی که بیان کردیم، زندگی میکنند، لذا امکان دارد تعصباتی وجود داشته باشد که طبیعی است.
مسئولین رکن دیگر جامعه هستند که باید برای هدایت جامعه به سمت نهادینه شدن فضائل برنامه ریزی کنند. آیا اینکه بگوییم مسئولین ذیربط ناتوانند صحیح است؟ آیا ضعف یک فرد مسئول به ضعف مبانی ناتوان برمیگردد؟ اگر بخواهیم از حیث مبانی نگاه کنیم، مبانی حاکمیتی، اصول و چارچوب کشور، پایدار و اصیل هستند؛ اما اینکه امکان دارد افرادی کوتاهی و قصور کنند، را نمیتوان انکار کرد. آیا وضعیت فعلی در جامعه اسلامی، در تناسب با جوامع غربی و حکومت پیش از انقلاب، بدتر است یا مساوی یا چه بسا بهتر؟
هنگامی که به سراغ آمار و ارقام میرویم، این طور نیست که بگوییم حاکمیت اسلامی در اجرای اخلاقیات ناتوان است. حاکمیت جامعه اسلامی به نسبت غرب یا حکومت پیش از انقلاب اسلامی رشد داشته است. البته از سوی دیگر باید، هجمههای دشمن و ضرباتی که دشمن با هدف ضربهزدن به حکومت انجام داده را حساب کرد. جمهوری اسلامی در مقابل این ضربات ایستاده؛ اما هنوز هجمههای بسیار زیاد از سوی دشمن اعمال میگردد.
* آیا جمهوری اسلامی در بیان حقوق زنان به تفاوتهای فرهنگی و ژئوپلتیک توجه دارد؟ آیا قوانین جمهوری اسلامی موجب تبعیض میان زنان و مردان میگردد؟
ابتدا باید مقدمهای را درباره گونههای مختلف جریان فمینیسم بیان کنیم. برخی از فمینیستها اثباتگرا هستند. اینها در مقابل نگاه مردسالارانه که اعتقاد دارند زن موجودی پست است، برخاستند. البته نکته حائز اهمیت این است که اسلام و امام خمینی (ره) قائل هستند که زنان درجات اعلی و بالایی دارند. بنابراین میتوان گفت اسلام بر این جنبشها و ایدئولوژیها مقدم است.
گروه دیگر فمینیستها، مساواتطلب هستند. آنها میگویند که زنان و مردان در حقوق یکسان هستند و باید حقشان را بگیرند. در مقابل فمینیستهای مساواتطلب، کسانی هستند که ایدئولوژیشان عدم مساوات است. جمهوری اسلامی و امام خمینی (ره) در کنار اینکه عنوان میکنند قائلند انسانها، اصل مساوات را دارند، این تساوی را نیز به تساوی در زمینههای اجتماعی، سیاسی، تحصیلی، کار، رأی دادن و … میکشانند؛ اما نمیتوانیم بگوییم که این تساوی به معنای تساوی مطلق حکمی است. برای مثال نمیتوان گفت که زن و مرد در تمامی احکام شرعی، مطلقاً یکسان باشند. اگر این کار را انجام دهیم، خلاف عدالت عمل میکنیم و موجب ظلم به زن میشود و جمهوری اسلامی به این اعتقاد ندارد؛ زیرا مبتنی بر عقاید اسلامی و دینی ما نیست. فمینیستهای قدرتطلب، نوع دیگر فمینیسم را تشکیل میدهند. آنها در جایگاه مقایسه زن و مرد قرار دارند.
حال باید دید امام و جمهوری اسلامی بر چه مبنایی به قدرت قائل هستند؟ امام خمینی (ره) چهار مبدأ اصلی را برای قدرت قائل بودند؛ یکی تثبیت قدرت سیاسی که موضوعیت آن قدرت سیاسی و اسلامیت آن است. ایشان میگفتند که قدرت سیاسی باید مبتنی بر ارزشها شکل بگیرد. ایشان از ولایت الهی شروع و به ولایت فقیه رسیدند. از این جهت، فمینیستی که قدرتطلب است و قائل است که یک جریان تازهای را برای قدرت سیاسی مبتنی بر جنیست ایجاد کند، پذیرفتنی نیست.
از حیث اینکه یک صبغه زنانه برای قدرت بیان کنند، باز رد میشود. پس قدرت سیاسی جدای از ملاحظات جنسیتی است. کسانی که با این دیدگاه قدرتطلبی میکنند، باید بدانند که چنین نگاه فمینیستی باطل است.
مبنای دومی که امام قائل هستند، بحث تحدید قدرت سیاسی است به این معنا که قانون اساسی، حقوق مردمی، احکام الهی و انصاف، مرزهای قدرت سیاسی را شکل میدهد. فمینیستهای قدرتطلب نمیتوانند ورودی در مرزهای قدرت سیاسی داشته باشند. اگر شرط مرجع تقلید بودن را جزو شرایط رهبری بدانیم، باید در نظر داشته باشیم فتوای صریح امام بر عدم امکان داشتن مقلد برای زنان دلالت میکند.
نکته دیگر درباره تنظیم قدرت سیاسی و راهکارهایی است که برای قدرت سیاسی باید رقم بخورد. قدرت سیاسی نباید بر پایه منفعت هدایت و کنترل شود؛ بلکه باید بر پایه مسئولیت تنظیم گردد. حضور بانوان در این تنظیم قدرت سیاسی و گستره حضورشان در جوامع مختلف مانند انتخابات، نظارت، اعتراضات و مدیریتهای کلان میتواند چنین نگاهی وجود داشته باشد و هیچ اشکالی هم ندارد.
در کنار آنها، مبدأ چهارم این است که حضور یک زن، بر اساس ترکیبی از تعالی اخلاقی و حضور فعال باشد که از ارزشهای اخلاقی زن کاسته نشود. همچنان که مرد نیز باید چنین باشد. پس اگر کسی بیاید این قدرت را بگیرد و در مقابل، ارزشهایش را از بین ببرد، چنین حضوری، فایده و مثمرثمر نخواهد بود.
وقتی انقلاب اسلامی ایجاد شد، برای مشارکت زنان در عرصههای مختلف راه را باز کرد. انقلاب اسلامی به زنان حق ورود در عرصهها و معادلات اجتماعی را داد. زن در تنظیم قدرت سیاسی ورود پیدا کرد. پس جایگاه را به زنان بازگرداند. انقلاب اسلامی در جایی که ضرورتی به توجه جنسیت نداشت، برای مردان و زنان یکسان بوده در جایگاه خود عمل کرده است.
بنابراین میتوان گفت در انقلاب اسلامی دیگر تبعیضی میان زن و مرد اتفاق نیفتاد، بلکه زنان مثل مردان میتوانستند در تنظیم قدرت سیاسی ورود و تلاش کنند. حقی نیز از آنها پایمال نشده؛ زیرا میتوانستند در جوامع تصمیمگیر ورود داشته باشند.
* چرا انسان مدرن قوانین شرعی را برنمیتابد؟
ما یک بحث تئوریک و نظری و یک بحث عملی داریم که این پاسخ را باید از دو دیدگاه بیان کنیم. از جهت تئوریک و نظری انسان یک جنبه مادی و یک جنبه معنوی دارد. آنچه که در دنیا اتفاق میافتد و مسائلی که پیرامون جهان است، بیشتر ناظر به آن جنبه مادی انسان است. آن نیازهای معنوی انسان و نیازهای معنوی به صورت حقیقت وجود دارد.
دین و شریعت راهحل آن نیازهایی که قبلاً پیشبینی شده را متناسب با نیازهای انسان بیان میکند. بنابراین انسان دو بُعد روحی و معنوی دارد. در کنار اینکه یک بُعد مادی و معنوی دارد، نیازهای انسان نیز به این دو بخش تقسیم میشود.
از جنبه عملی که شاید بتوان آن را بهعنوان مواجهه میان دین و شرع با انسان مدرنیسم، معرفی کرد. گاهی ادعا میکنند که دین پاسخگوی نیازهای انسان مدرن امروزی نیست، به همین خاطر دین را بر نمیتابد درحالیکه مطلب اینگونه نیست. برخی میخواهند این چالش را ایجاد کنند که بگویند میان انسان مدرن و دین چنین چالشی وجود دارد و دین نمیتواند برای انسان مدرن مفید باشد درحالیکه پیشفرض گرفتن این مسأله با توجه به ابعادی که از جهت تئوریک و عملی وجود دارد، کار صحیحی نیست. امکان دارد برخی از انسانهای مدرن در مقابل جنبههای دینی واکنش داشته باشند.
این مباحث را روشنفکران امروزی اعم از ایرانی و غربی مطرح میکنند. آنها به دنبال القای این مطلب هستند که فهم امروزی بشر با آنچه که دین میخواهد عنوان کند، تعارض دارد و انسان امروزی نمیتواند آنها را قبول کند. برای مثال میگویند بهدلیل عدم تساوی حقوق زن و مرد یا مسلمان و غیرمسلمان، تعارضاتی وجود دارد که باید دین متناسب با نیازهای امروزی عنوان شود.
البته باید این نکته را در نظر گرفت که شاید انسان مدرن بخواهد در برابر آن بندگیکردن و عبودیت بایستد؛ نه اینکه واقعاً تعارضی وجود داشته باشد. علاوه بر آن که دین و شرع مطابق با جنبه معنوی و بر اساس فطرت و نیاز انسان تبیین شده است. انسان مدرن نمیخواهد پاسخگویی به نیاز ثابت، نهایی و اصلی خود را بهصورت جدی دنبال کند. او میخواهد در برابر عبودیت و بندگی خداوند متعال، مواجهه این چنینی داشته باشد.
حتی در ادیان دیگر نیز انسانهایی وجود دارند که نمیخواهند دین را بدین شکل بپذیرند. این مسأله به انسان مدرن ربطی ندارد، انسان در هر عصر و زمانی چنین رفتاری را از خود بروز داده است. این تعارضی که عنوان میکنند، بیشتر ناظر به آن نگاه مادی، دنیایی و سرکشی است که انسان در عالم دنیا و تزاحماتی که دارد، مطرح میگردد؛ وگرنه انسانِ نوعی با نوع خود و با توجه به خلقت و درکی که از خداوند دارد، هیچوقت در مقابل شرع و دین نمیایستد. البته امکان دارد فطرت او دچار آلودگیهایی شده باشد، یا گناهها باعث ایجاد کدورت در وجودش شده باشد که اینها کاری به انسان مدرن و غیر مدرن ندارد؛ زیرا نیاز اصلی انسان به دین، شرع در فطرت او وجود دارد و انسان در مدار نیازهایش حرکت میکند.